وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم شود
وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای باران نوای دل انگیزی شد چه فرقی می كند برگ سبز كدام درختی
اتل متل ستاره ، گلم دوسم نداره ! نه اس ام اس نه یک زنگ ، دلم براش شده تنگ
مرز عشق این روزها شباهت زیادی به آدامس داره:
اول شیرین ، بعد دوست داشتی ، سپس تكراری و خسته كننده و در آخر دور انداختنی
گاهی وقتا زندگی كردن پرنده ها توی قفس از هر كاری بهتره
به شرطی كه اون پرنده تو باشی و اون قفس دل یارت
نمی دانم چرا ما انسان ها عادت داریم آبی وسیع آسمان را رها كنیم و جذب آبی كوچك چشمانی شویم كه عمقی ندارد با اینكه می دانیم روزی بسته خواهد شد اما آسمان كی بسته خواهد شد
عشق را با تو تجربه کردم ، امید به زندگی را در تو آموختم
محبت را در قلب تو یافتم ، ای شاپرک شبهای تنهاییم با هر تپش قلبم می گویم
دوستت دارم
چشمان همیشه عاشقم در انتظار توست
من هنوز وفادار و تو هنوز چشم انتظاری
من برای بغض صدای تو دلتنگم و برای چشمان تو میمیرم ، من تو را با عشق لمس می کنم و با تو به گذشت زمان عشق می ورزم و بی تو به گذشت زمان افسوس می خورم و هنوز با اندوخته هایی از عطر شانه های تو تنفس می کنم
به تو عادت دارم
مثل پروانه به آتش، مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه كه از من دوری، من به ویرانگری فاصله می اندیشم
در كتاب احساس واژه فاصله یك فاجعه معنا شده است
تو توانایی آنرا داری كه به این فاجعه پایان بخشی
می خوام از تو بنویسم برای تو كه در تمام لحظاتم وجود داری خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می كند و بی تو بودن مرا گریان. تو با من هستی در حالی كه در كنارم نیستی تو با منی چون در قلب منی. قلبم را با دنیا عوض نمی كنم چون تو در آنی و من تنها تو را دوست دارم كه سبزی مانند بهار ، استواری مانند كوه ، لطیفی مانند گل و روانی همچون دریا
امشب به سوگ ارزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشك فراق می ریزم
امشب شمع حسرت آرزوهای بر باد رفته ام ذره ذره اب میشود
امشب برای مرگ آرزو هایم لباس سیاه پوشیده ام
كاش امشب كسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می امد
كاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر كال ارزوهایم را ورق میزدی ...
اما...اما افسوس كه تو نیستی و زندگی بی تو قشنگ نیست
همه کلمات با آنچه میان من و توست بیگانه اند و من هیچ کلمه ای را برای گفتگوی با تو شایسته تر از سکوت نیافته ام ، آیا سخن مرا میشنوی؟؟
مهربان من آهنگ حضورت آنچنان لطیف و شاعرانه است که من را مدهوش می کند ، تو تنها چیزی هستی که برای من ارزش فکرکردن را داری ! نمی دانم چقدر از شهر من دوری اما همه جا حست میکنم ، میشنومت . تو تکرار همیشگی عشقی و من فقط انعکاس بی ارزش نور تو هستم و دیگر هیچ
به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم به پاکی چشمانم قسم که تا ابد... دوستت دارم
طوفان باهمه ی شدت خود به سکون و آرامش منتهی میشود و حتی در بحبوحه ی شدت خود در جستجوی آرامش است
من نیز همه ی عصیانم به عشق تو ختم میشود و یگانه فریاد درونم این است که تورا...تنها تورا
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم
امشب گریه میكنم .گریه میكنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی كه خواستن گریه كنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی كه خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میكنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی كه از دیگران شنیدم وهنوز شكست نخوردم
انگار ولگرد شده بودم به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ كه حقیقت نداشت هیچ كس نبود انگار تو هم ولگرد شده بودی
می خواستم دسته گلی برات بفرستم ء اما گفتم تا بدسستت برسه پژمرده میشهءبنابراین حرف س رو از گل سوسنءحرف ل رو از گل لاله ء حرف ا رو از گل اطلسی وحرف م رو از گل مریم بعنوان دسته گلی بنام سلام تقدیمت میکنم دسته گلم را پذیرا باش .
انسانها یک به یک در خاک رفتند یکی شاد و یکی غمناک رفتند .چون باید رفت از این خاک خوشا آنها که مثل گل پاک رفتند